سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برترین صدقه آن است که فرد مسلمان دانشی را فراگیرد، سپس آن را به برادر مسلمانش بیاموزد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
سه شنبه 103 اردیبهشت 25 , ساعت 12:17 عصر

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز دوشنبه با حضور در سی‌وپنجمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران به مدت 3 ساعت از غرفه‌های مختلف کتاب بازدید کردند.


رهبر انقلاب در این بازدید ضمن گفتگو با ناشران، نویسندگان و صاحبان غرفه‌های کتاب، از نزدیک در جریان تازه‌های نشر و وضعیت بازار کتاب و همچنین میزان استقبال از نمایشگاه قرار گرفتند.

سه شنبه 103 اردیبهشت 25 , ساعت 12:16 عصر

دهه کرامت 1403 از جمعه 21 اردیبهدهه کرامت سال 1403 چه زمانی است؟ دهه کرامت در تقویم 1403 همراه با عکس نوشتشت 1403، 1 ذی القعده 1445 و 10 می 2024 شروع می شود و تا دوشنبه 31 اردیبهشت 1403، 11 ذی القعده 1445 و 20 می 2024 ادامه دارد.

دهه کرامت یازده روز ابتدایی دهه اول ماه ذی‌القعده است که همزمان با ولادت حضرت معصومه (س) در 1 ذی‌القعده آغاز و با ولادت برادرش امام رضا (ع) در 11 ذی‌القعده پایان می‌یابد.

در دهه کرامت برنامه‌های جشن و شادی در ایران برگزار می‌شود و در تقویم جمهوری اسلامی ایران، روزهای 1 ذی‌القعده به عنوان روز دختر، 5 ذی‌القعده روز تجلیل از امامزادگان و بقاع متبرک، 6 ذی‌القعده روز بزرگداشت احمد بن موسی بن جعفر معروف به شاهچراغ و 9 ذی القعده روز عفاف و حجاب نامگذاری شده است.


شنبه 103 اردیبهشت 15 , ساعت 12:25 عصر

راننده تاکسی گفت:
میدونی بهترین شغل دنیا  چیه؟
 گفتم:  چیه؟
گفت: راننده تاکسی.
خندیدم. راننده گفت:جون تو.
هر وقت بخوای میای سرکار، هر وقت نخوای نمیای، هر مسیری خودت بخوای می‌ری، هروقت دلت خواست یه گوشه می‌زنی بغل استراحت می‌کنی، مدام آدم جدید می‌بینی،
آدم‌های مختلف، حرف‌های مختلف، داستان‌های مختلف. موقع کار می‌تونی رادیو گوش بدی، می‌تونی گوش ندی، می‌تونی روز بخوابی شب بری سر کار. هر کیو دوست داری می‌تونی سوار کنی، هر کیو دوست نداری سوار نمی‌کنی، آزادی و راحت.
دیدم راست می‌گه،
گفتم: خوش به حالتون.
راننده گفت:
حالا اگه گفتی بدترین شغل دنیا چیه؟
گفتم: چی؟
راننده گفت: راننده تاکسی و ادامه داد:
هر روز باید بری سرکار، دو روز کار نکنی دیگه هیچی تو دست و بالت نیست،
از صبح هی کلاچ، هی ترمز، پادرد، زانودرد، کمردرد.
با این لوازم یدکی گرون، یه تصادفم بکنی که دیگه واویلا می‌شه،
هر مسیری مسافر بگه باید همون رو بری، هرچی آدم عجیب و غریب هست سوار ماشینت می‌شه، همه هم ازت طلبکارن. حرف بزنی یه جور، حرف نزنی یه جور، رادیو روشن کنی یه جور، رادیو روشن نکنی یه جور.
دعوا سر کرایه، دعوا سر مسیر، دعوا سر پول خرد، تابستون‌ها از گرما می‌پزی، زمستون‌ها از سرما کبود می‌شی. هرچی می‌دویی آخرش هم لنگی.
به راننده نگاه کردم.
راننده خندید و گفت:
زندگی همه چیش همین‌جوره. هم می‌شه بهش خوب نگاه کرد، هم می‌شه بد نگاه کرد.


یکشنبه 103 اردیبهشت 2 , ساعت 9:40 صبح
یکی از آزادگان جنگ تحمیلی درباره دوران اسارت خود تعریف می‌کند: «شب جمعه بود و یک مداح پیدا کردیم تا برایمان دعای کمیل بخواند. همین که مداح به بخش توبه به درگاه خدا رسید، صدای اعتراض یکی از اسرا بلند شد.»

عباس نامداری یکی از آزادگان جنگ تحمیلی، تعریف می‌کند: «یک شب جمعه، قبل از شروع دعای کمیل توی آسایشگاه اتفاق جالبی افتاد. ما قاچاقی یکی از مداح‌ها را از آسایشگاه مجاور به آسایشگاه خودمان آوردیم تا برایمان دعا بخواند.  آقای مداح از همان ابتدا با گریه و زاری شروع کرد: «خدایا! امشب یه مشت گنه‌کارِ روسیاه و معصیت‌کار دور هم جمع شدیم. اومدیم به گناه خود اعتراف و توبه کنیم. اگه تو ما رو نبخشی کجا بریم؟»ناگهان یکی از اسرای 50ـ40 ساله که مرشد صدایش می‌کردیم، بلند شد، ایستاد و با صدای بلند گفت: «مرد حسابی! تو اگه روسیاه و معصیت‌کاری، برو یه فکری به حال خودت بکن! چرا پای ما رو وسط می‌کشی؟ ما چند ساله اینجا اسیر قفسیم؛ از دیوار کی بالا رفتیم؟ به کدوم نامحرم نیگاه کردیم؟ مال کی رو خوردیم؟ اگه اومدی برای ما دعای کمیل بخونی، خُب شروع کن. این قدرم توی سر ما نزن. یه وقت خدا هم باورش می‌شه که ما آدمای بدی هستیم!»همه بچه‌ها زدند زیر خنده. از بس خندیدیم دل درد گرفتیم. دعا هم برگزار نشد.»منبع: کتاب «زبون‌دراز» اثر رمضانعلی کاووسی

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ