سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زینت بخش مرد، دانش و بردباری اوست . [امام علی علیه السلام]
 
پنج شنبه 90 تیر 30 , ساعت 1:8 عصر

سلام به تمامی دوستان برای شادی اموات مومنین و مومنات حمدو صلوات این هم یه مطلب خیلی جالب


شیطان

آنچه می‌خوانید برگزیده‌ای از کتاب «یک عمر مسلمانی»به قلم سید محمد سادات اخوی است که برداشت و تدوینی نو از کتاب «مِعراجُ السَّعاده»، نوشته مرحوم «احمد نراقی » - دوره قاجار - می‌باشد.

توضیح مولف: در بخشهای «گفته‌اند»، دقیق، سخن معصوم را آورده‌ام و نهایت تغییر، تنظیم امروزی نثر ترجمه آن است؛ اما اگر جایی مفهومی را از کلام معصومان استخراج کرده‌ام به ادب و برای تمایز مخاطبان ارجمند میان کلام نارسای حقیر و عبارت بلند معصوم بزرگوار، پیش درآمد «گفته‌اند» را نیاورده‌ام و در انتهای جمله، «*» گذاشته‌ام تا مشخص شود که بخش مهمی از عبارت، برگرفته از کلام معصوم است.در بخش مرور صفتها نیز گاهی نویسنده ارجمند، صفتی را که در زمان خودشان بیشتر رایج بوده، در برگهایی بیشتر آورده‌اند که حقیر، با توجه به زمان، محدودشان کردم.

*******

مرحله آخر ذکر، جالب است. تا اینجا، «تو» بودی که به قلبت الهام می‌کردی ذکر بگوید... از اینجا به بعد، قلب تو(بیدار باشی یا خواب)، کار خود را می‌داند و ذکر را می‌گوید

الهام و وسوسه

آنچه به خیالمان وارد می‌شود، دو جور است. به صورت کلی وقتی فکری آدم را به خیری برساند، الهام است و اگر سبب پیشامدی نامناسب شود؛ وسوسه است.

*

فرشتگان(ملایکه)، الهام می‌کنند و ابلیس(شیطان)، وسوسه کننده است.

ادامه مطلب...

چهارشنبه 90 تیر 1 , ساعت 10:19 صبح
بازم مثل هر شب نشستم پای تلویزویونو ??? بار کانالها رو دوره کردم چشمهام بدجوری درد میکرد از فرط خستگی نفهمیدم کی خوابم برد صدای زنگ در منو از جا پروند.
 

 با صدای بلند گفتم :اااااااااااااااا ههههههه کیه؟!

حوصله خودمم نداشتم چه برسه به مهمون اونم از نوع ناخوانده!!

درو که باز کردم صورت مهربونشو دیدم زل زده بود به چشمهامو با لبخند نگاه میکرد خاطره بچگی هام زنده شد!

اونوقتا سرم رو بالا میگرفتم اما اینبار از فرط شرم نمیتونستم حتی بهش بگم بیاد تو!!

بهم گفت خیلی وقته یادم نکردی اومدم حالت رو بپرسم .چیزی نگفتم

گفت خیلی کم طاقتی

  ادامه مطلب...


لیست کل یادداشت های این وبلاگ